سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقانه ها
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  مهدی حق شناس[191]
 

پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت !... راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش

   نویسندگان وبلاگ -گروهی
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 191675
کل یادداشتها ها : 304

1 2 3 >
نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:26 ع توسط parisa ghasemi


 کاش زندگی  ...  

زندگی کاغذی بود ....  

تا می زدیم ...  

آنگونه که می خواستیم ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:25 ع توسط parisa ghasemi


  همچون ساعت شنی شده ام ...  

که نفس های آخرش را می زند ...  

و التماس می کند ...  

یکی پیدا شود و برش گرداند ...  

من هم ....!!!  

نه ... !!!  

لطفا برم نگردانید ....  

بگذارید تمام شوم ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:23 ع توسط parisa ghasemi


 قلبم یکی در میان می زند ...  

زود نیست ... ؟؟؟  

دست هر پیرزنی را گرفتم ...  

گفته ....  

پیر شی مادر ...  

خدایا نکند در جوانی پیر شدم ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:22 ع توسط parisa ghasemi


خدایا روزه ی غصه هم داری ....

به خودت قسم سیر شده ام ...  

غصه ی خونم عجیب بالا رفته ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:20 ع توسط parisa ghasemi


خودم قبول دارم

 کهنه شده ام ...

آنقدر کهنه ...  

که می شود ...  

روی گرد و خاک تنم ...  

یادگاری نوشت ...  

بنویس ...  

و ...  

برو ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:18 ع توسط parisa ghasemi


لعنت به این روزها !!!

این روزها که اسم دارند

 شماره دارند

تعطیلی دارند

هفته و ماه و سال دارند ...

 اما افسوس که روح ندارند ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/4 ساعت 6:14 ع توسط parisa ghasemi


روزی که بدون تو شروع شه ...

 به شب شدنش نمی ارزه ...



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/24 ساعت 5:50 ع توسط parisa ghasemi


زن : میشه توی کار باغچه کمکم کنی؟

 مرد : تو فکر کردی من باغبانم؟

 زن : میشه توی تعمیر دستگیره در کمکم کنی؟

 مرد : تو فکر کردی من نجارم؟

 بعدازظهر مرد از سرکار برمیگردد و میبیند همه چیز درست شده است...

 مرد : کی دستگیره در رو درست کرد و باغچه را رو به راه کرد؟؟

 زن : مرد همسایه و در ازاش ازم خواست یا یک همبرگر بهش بدم یا یک لب!

 مرد : حتما تو به او همبرگر را دادی؟

 زن : تو فکر کردی گارسون رستورانم؟!!!!!!!!



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/24 ساعت 5:47 ع توسط parisa ghasemi


می دانی!

 یک وقت هایی باید

 روی یک تکه کاغذ بنویسی،

 تـعطیــل است!

 و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت...

 باید به خودت استراحت بدهی،

 دراز بکشی،  

دست هایت را زیر سرت بگذاری،  

به آسمان خیره شوی، و بی خیال ســوت بزنی!

 در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

 پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند،

 آن وقت با خودت بگویـی:

 بگذار منتـظـر بمانند ...!



  



نوشته شده در تاریخ 92/2/24 ساعت 5:46 ع توسط parisa ghasemi


با تو نیستم

تو نخوان

با خودم زمزمه میکنم

.

.

.

.

 من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام  

فقط کمی  تو را کم اورده ام

 یادت هست؟

میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟

واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

 حالا تـــمــــــــام واژه ها

در گلویم صف کشیده اند 

 با این همه واژه چه کنم؟

 تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

 باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

 باید خوب باشم

 من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام  

فقط کمی

 بی حوصله ام  

آسمان روی سرم سنگینی میکند  

روزهایم کش امده  

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

 باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

 روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

 چون

 من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام  

اما شبها..  

وای از شبها

 هوای آغوشت دیوانه ام میکند

 موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند 

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند

 کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

 لالایی ها پیشکش

 من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام

 فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

 آه  و  آه

 و بازم آه  

خسته شدم از این همه آه

 شبها تمام آه ها در سینه منند  

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

 اما حیف که قول داده ام  

من خوبم ….من آرامم……  

فقط کمی دلواپسم

 کاش قول گرفته بودم از تو  

برای کسی از ته دل نخندی می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود  

حال و روزش شود این…

 تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید

 آرام باشد …..خوب باشد….. قول داده باشد  

بیچاره..  



  




  پیام رسان 
+ راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد . . . تو فقط برای منی !

+ سلام به زودی ادرس وب لاگم تغییر می کند دوستان برای همراهی من به ان بروید

+ سلام چرا محدویت دارم در امکانتات وبلاگم

+ شبتون خوش بای

+ برای بار اول با انگشتم زدم توی چشم دشمن<a http://upload7.ir/images/36805737836914191203.jpg

+ گلهای بهشت سایبانت / یک دسته ستاره ارمغانت یک باغ از گلهای نرگس / تقدیم وجود مهربانت.

+ سخت است که دور از رخ دلدار بمیرم / از حسرت گل در صف گلزار بمیرم درد است مرا ، کز غم هجران تو دلبر / باشی تو طبیب و من بیمار بمیرم

+ سلام یکبار بیا به وبم اگه خوب بود کامنت بگذار واگه بد بود بازهم بگذار منتظر حضور پوررنگ شما دروبم هستم

+ یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

+ توی زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی می مونن، از بودن با اونا لذت می بری، ولی باهاشون به جایی نمی رسی




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ